پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

مرغی که از قفس پرید، من بودم!

جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۳۲ ق.ظ

امروز با نفرتِ ترسناکم مواجه شدم،

اولین و کهنه ترین کینه ی روحم رو لمس کردم،
بهش خوب نگاه کردم،
بالا و پائینش کردم،
دیدمش؛
بعد از مدت ها ندیدنش امروز خوب تر از همیشه دیدمش،
بدون اینکه بترسم حالت تهوع همیشگی سراغم بیاد، بدون اینکه نگران شب زنده داریُ خوابِ بد باشم!
آهنگایی که اونو یادم میاوردن رو گوش دادم،
خاطرات منفور رو با جزئیات مرور کردم،
خط خطی های رو چهرشو حذف کردم تا خوب درکش کنم،
چیزهای خوبُ بدشو باهم زیرُ رو کردم،
احساسِ بی اساسِ اولیه ی خودم رو پذیرفتم،
نقش عمیقِ حماقت خودم رو توی تشکیل این پشیمونی و نفرت پذیرفتم و خودم رو بخشیدم!

صدای دلچسب خدا رو دوباره بِ گوشم رسوندم،
صدایی کِ تو همه جای خاطراتم شنیده میشد،
حتی بی نور ترین نقطه ها...
صدایی کِ هنوزم هست و ضربان قلبم رو بِ آرامش دعوت میکنه!

امروز تمامِ نفرت و کینه، تمامِ حالِ بد، تمامِ زخم های کهنه ی عفونت کرده و تمام خستگی های روحیِ این دو سال را توی مشتم گرفتم، بخشیدم و تمامش را با یک دم بِ آسمانِ عدم فرستادم!

الهی الی من تکِلُنی غیرک؟

 

 

بعد التحریر:

من،

خالی از عاطفه وُ خشم،

خالی از خویشیُ غربت،

گیجُ مبهوت بینِ بودنُ نبودن!

 

ای دریغ از من...!

  • ۹۸/۰۷/۱۲
  • زهرا فلسفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی