پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

خورشید کم کم به خانه ی بی پنجره ام نفوذ کرد

سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۲ ب.ظ

دستم را گرفته اید پله پله از نردبان نور بالا می برید ای خاندان کَرَم !

 

ابتدا فرزند شیطان سر و کله اش پیدا شد، آمد جلو که با پتکش بزند بر سر من، ویران کند تمام اعتقاداتم را، ضربه مغزیم کند تا بیهوش شوم؛ بی جان و خونین و گریان، مرا انداخت گوشه ی اتاقی تاریک و گند گرفته تا در تنهایی و ظلمت فرو روم، من آن تاریکی بد بو را هنوزم خاطرم هست، بی حسی و خاموشی روح را یادم هست...

 

در همان رخوت متعفن، شبی در مجلس علی، یوسف گمشده ی بارگاهِ الهی آمد و از حوالی من گذر کرد، گرد حضورش به جانم نشست، مشامم از عطر نابش پر شد، به هوش ام آورد، زنده ام کرد...

 

اما در اینجای تاریخ، من هنوز راه نیوفتاده ام، گیج و مبهوت نشسته ام مستِ شمیمِ دلربای نرگس!

 

من منگ، در آتش پشیمانیُ گناه خاکستر می شدم و تظاهر می کردم به بازسازیِ خرابی هایی کِ شیطان در روحم به بار آورده بود، من منگ بودم که پسر خونِ خدا دست های گنه کار مرا گرفت و کشید به محشر عرفات؛ نینوا !

مرا نشاند بر دامانِ قمرِ زیبای علی، با صوت زیبایش در گوشِ جانِ من زمزمه کرد: "خدایا مرا به که واگذار می کنی؟ به آنان که خارم شمرند ؟ حال آنکه تو خدای من و زمام دار کار منی... "

اینطور در عرفاتِ کربُ بلا حسین دومین نوازش لطیفُ معطر هشیاری را به گوشم نواخت...

 

از آنجا به بعد خودش بلند شد، دست مرا گرفت، حدود هفت روز مرا برد در میان بهشت شهدا، کنارم در میان مجالس روضه نشستُ دستی به سرُ روی قلبِ گردُ خاک گرفته ام کشید!

 

تا به امروز دستم را لحظه ای رها نکرده است، قدم به قدم با من می آید، کتاب می دهد دستم بخوانم، مجالس با معرفت دعوتم می کند، مرا به نماز می خواند...

همین امروز هم آمد دستم را رساند به دامانِ پر نورِ حجت زنده ی خدا !

 

امروز بعد از مدت ها تلوتلو خوردن و گیج و منگ به درُ دیوار کوبیده شدن، نور حسین راهِ نور مهدی را نشانم داد؛ امروز مجرای جوهرِ قلمم به سوی مسیر با برکت مهدی باز شده است!

و من جوهر قلمم را از خونِ قلبم پر می کنم!

 

اینچنین حسین روشن می کند چشمِ بنده ی کور شده را به نورِ حق!

  • ۹۸/۰۷/۰۹
  • زهرا فلسفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی