پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

آسیمه سَر

چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ق.ظ

آسیمه سَر _ محمد اصفهانی

 

 

 

زین گونه ام؛

زین گونه ام کِ در غمِ غربت شکیب نیست

گر سر کنم شکایتِ هجران غریب نیست

جانم بگیرُ

جانم بگیرُ صحبتِ جانانه ام ببخش یارا

کز جان شکیب هستُ زِ جانان شکیب نیست

 

گم گشته ی دیار محبت کجا رود؟

نامِ حبیب هستُ نشانِ حبیب نیست

عاشق منم کِ یار بِ حالم نظر نکرد

ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست!

 

 

آسیمه سر رسیدی از غربت بیابان

دل خسته دیدمت از آوارِ خیسِ باران

وامانده در تبی گنگ ناگه بِ من رسیدی

من خود شکسته از خود در فصلِ نا امیدی

در برکه ی دو چشمت

نَ گریه و نَ خنده

گم کرده راهِ شب را

سرگشته چون پرنده

من ره بِ خلوتِ عشق هرگز نبرده بودم

پیدا نمی شدی تو شاید کِ مرده بودم

پیدا نمی شدی تو

شاید کِ مرده بودم!

من با تو خو گرفتم

از خنده ات شکفتم

چشم تو شاعرم بود

تا این ترانه گفتم

در خلوتِ سرایم

یکباره پر کشیدی

آنگاه ای پرنده

بارِ دگر پریدی...!

 

 

  • ۹۸/۰۸/۱۵
  • زهرا فلسفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی