پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

یلدا ها

يكشنبه, ۱ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۴۳ ق.ظ

دیشب از مهمانی شلوغ و پر از تملق فرار کردیم و یلدامان را در جذاب ترین دور همیِ دنیای خودمان سر کردیم، در جمع چهار نفره ی فوق العاده مان!

 

امسال اینجا بودیم

 

سال گذشته را خاطرم نیست اما سال پیش ترش، شب قبل از یلدا را تا صبح توی ماشین لرزیدیم...

 

تهران را زلزله ترسانده بودُ کسی دیگر یلدا نمی دانست چیست!

 

سال بعد را خدا به خیر کند،

 

هیچ معلوم نمی کند سال بعد اصلن کسی هست دعوتمان کند به شب یلدا های مختلف یا نه، فقط و فقط خودمان چهار نفر مانده ایم، در دور افتاده ترین نقطه ی جهان!

 

اجهان مجاز از هیچ چیز نیست؛ خودش است و شاید ما کم کم در آن گم شویم...!

 

اصلن هر چه به تعویض قرن نزدیک تر می شویم همه چیز ترسناک تر می شود.

 

1400 کِ برسد ما همه مان برای تازه متولد شده را درک نشدنی خواهیم بود.

 

قرن جدیدی ها بزرگ که بشوند دیگر سال تولد ما را که بشنوند از خیال حساب کردن سنمان می گذرند، می گویند پیر است دیگر، دو قرررن را زیسته!


کاش حداقل عکس هامان همچنان با کیفیت تلقی شوند تا بتوانیم زیبایی های از دست رفته مان را با جزئیات نشان بدهیم...

 

 

 

 

  • ۹۸/۱۰/۰۱
  • زهرا فلسفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی