پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

افسانه ی مجنونِ بِ لیلی نرسیده

پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۸، ۰۷:۳۴ ب.ظ

این را بگذارید زیرِ باران با صدای چاووشی گوش دهید،

بگذارید با تاریکیِ شب بِ خوردِ روحتان رود،

برای یکبار هم ک شده بگذارید موسیقی کار خودش را بکند...

 

( لازم بِ ذکر است کِ این موسیقی را ترجیحن بِ نیتِ محبوبِ رخ ننموده ی این روز های عالم گوش دهید )

 

 

ای یارِ جفا کرده ی پیوند بریده

این بود وفاداریُ عهد تو ندیده ؟

در کوی تو معروفمُ از روی تو محروم

گرگِ دهن آلوده ی یوسف ندریده

ما هیچ ندیدیمُ همه شهر بگفتند

افسانه ی مجنونِ ب لیلی نرسیده

در خواب گزیده لبِ شیرینِ گل اندام

از خواب نباشد مگر انگشتِ گزیده

بس در طلبت کوششِ بی فایده کردیم

چون طفلِ دوان در پی گنجشکِ پریده

میلت ب چِ ماند؟ ب خرامیدن طاووس

غمزت ب نگه کردنِ آهوی رمیده

مشتاق توعم با همه جوری و جفایی

محبوبِ منی با همه جرمیُ خطایی

من خود ب چِ ارزم کِ تمنای تو ورزم

بر حضرت سلطان کِ برد نام گدایی

خود کشته ی ابروی توعم من بِ حقیقت

گر کشتنی ام باز بفرما بِ ابروی...

 

  • ۹۸/۱۰/۱۹
  • زهرا فلسفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی