افسانه ی مجنونِ بِ لیلی نرسیده
این را بگذارید زیرِ باران با صدای چاووشی گوش دهید،
بگذارید با تاریکیِ شب بِ خوردِ روحتان رود،
برای یکبار هم ک شده بگذارید موسیقی کار خودش را بکند...
( لازم بِ ذکر است کِ این موسیقی را ترجیحن بِ نیتِ محبوبِ رخ ننموده ی این روز های عالم گوش دهید )
ای یارِ جفا کرده ی پیوند بریده
این بود وفاداریُ عهد تو ندیده ؟
در کوی تو معروفمُ از روی تو محروم
گرگِ دهن آلوده ی یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیمُ همه شهر بگفتند
افسانه ی مجنونِ ب لیلی نرسیده
در خواب گزیده لبِ شیرینِ گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشتِ گزیده
بس در طلبت کوششِ بی فایده کردیم
چون طفلِ دوان در پی گنجشکِ پریده
میلت ب چِ ماند؟ ب خرامیدن طاووس
غمزت ب نگه کردنِ آهوی رمیده
مشتاق توعم با همه جوری و جفایی
محبوبِ منی با همه جرمیُ خطایی
من خود ب چِ ارزم کِ تمنای تو ورزم
بر حضرت سلطان کِ برد نام گدایی
خود کشته ی ابروی توعم من بِ حقیقت
گر کشتنی ام باز بفرما بِ ابروی...
- ۹۸/۱۰/۱۹