پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

پَس کوچه

کسی نمیشنود ما را، اگر که رویِ سخن داری و درد حرف زدن داری به گوش های خودت رو کن

دولتِ مَسنَدِ شاهی بِ گدایی رِسد

شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۰۳ ب.ظ

این مهمانِ شدیدن نا خوانده و بد محلِ این روز ها خیلی زوایای جالبی دارد!

ازش خوشم نمی آید اصلن و سپاس گزارِ بودنش نمی توانم باشم؛ دل تنگی هایی حاصل کرده، جدایی هایی انداخته، حوصله سر بردگی، خمودگی، زوالِ جسم و سایِش اندیشه آورده است برایم و ناگفته نماند کِ اندکی سرفه ی خشک هم پیشکش گلویم کرده است :)

نگرانی هایی کِ برای سلامتِ عزیزانِ در حال تردد در شهرمان هم کِ شدیدن فشرده می کند اعصابُ روانِ خراشیده مان را.

اما تنها دردِ مشترکمان است؛

پیکره ی منحوس اش روی سرِ تماممان سایه افکنده است؛

سیل نیست کِ فقط دام های روستائیان را ببرد،

زلزله نیست کِ فقط خانه های سست پایه را ویران کند،

اختلاس نیست کِ فراموش شود،

هم از وزیر می کشد و هم از فقیر!

مساوات عادلانه را ( اگر چنین اضافه ای صحیح باشد ) دین نتوانست حاکم کند بر این مملکت اما بیماری توانست، حال آنکه وظیفه ی اصلی در قبال اجرای این برابری را مرگ از آغاز زیستن دارد بِ دوش می کشد اما گویی قدرتمندان خیالِ نامیرایی داشته اند تا کنون و این ویروسِ نچسب نورِ چراغ قوه اش را انداخته روی حقیقتِ میرایی و فنا ناپذیریِ تمامیِ انواعِ بشر؛ شاهُ گدا!

  • ۹۸/۱۲/۱۷
  • زهرا فلسفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی